آنچه اشیاءرا کهنه و فرسوده کند. کهنه کننده. فرساینده. (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات) : کهنه گر است این زمان، عمر ابد مجو در آن مرتع عمر خلد را، خارج این زمانه کن. مولوی (کلیات شمس ایضاً)
آنچه اشیاءرا کهنه و فرسوده کند. کهنه کننده. فرساینده. (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات) : کهنه گر است این زمان، عمر ابد مجو در آن مرتع عمر خلد را، خارج این زمانه کن. مولوی (کلیات شمس ایضاً)
پیر شدن، فرسوده شدن و کارکرده شدن. (ناظم الاطباء). بلاء. بلی ̍. اخلیلاق. اندراس. رثاثت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به آن پیراهن است که از دنیا بیرون برده است آن کهنه نشود. (قصص الانبیاء ص 209). رثوثه، کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). درس، کهنه شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). رجوع به کهنه شود
پیر شدن، فرسوده شدن و کارکرده شدن. (ناظم الاطباء). بِلاء. بِلی ̍. اخلیلاق. اندراس. رَثاثَت. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به آن پیراهن است که از دنیا بیرون برده است آن کهنه نشود. (قصص الانبیاء ص 209). رثوثه، کهنه شدن رسن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). دَرس، کهنه شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). رجوع به کهنه شود
آنکه کهنۀ آلودۀ اطفال شیرخوار شوید. آنکه مشمع و جامۀ پیچیدۀ به اطفال شیرخوار را شوید. خادمه ای که مأمور شستن کهنه های طفل شیرخوار است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنکه کهنۀ آلودۀ اطفال شیرخوار شوید. آنکه مشمع و جامۀ پیچیدۀ به اطفال شیرخوار را شوید. خادمه ای که مأمور شستن کهنه های طفل شیرخوار است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا با 318 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا با 318 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)